این انعطافپذیری با دو ملاحظه همراه است: نخست؛ سرعتگیری زمان و لزوم ایجاد فرصت و با هدف توافق در “نقطه تعادل” اختلافات. دوم: تردید در ماهیت رویکرد مذاکراتی پیشنهاد شده اروپا _ آمریکا و به تبع آن آژانس هستهای. تردید از آن رو که نیٌت پنهان غرب کدام است: ترغیب تصمیمسازان ایرانی به تعلیق برنامه هستهای با تفاوتها و اختلافهای جاری درباره چگونگی انجام آن در چارچوب زمانی؟ یا واداشتن تهران به انتخاب نهایی؟
واقعیت سرعتگیری زمان امری انکار ناپذیر است. همه طرفها درباره آن توافق دارند. تفاوت اما آنجاست که غرب از زمان به عنوان “تهدید” نام میبرد و تهران آن را به مثابه ماهی لغزندهای میداند که هرلحظه از کف میرود؛ اگر از فرصتهای موقعیتساز همچنان غافل شود. بنابراین کوتاهی زمان برای طرفها امری توافق شده است. میماند تردیدها درباره ماهیت یا نیٌت واقعی غرب(واشنگتن_ تروئیکای اروپایی و آژانس بین المللی هستهای) که تهران را در برزخ انتخاب دو گزینه گفتوگو یا پرهیز از آن قرار داده است.
غرب به دلایل مختلف که بیان آن از مجال این سطور بیرون است، رفته رفته مطالبات مشترکی را در برابر تهران شکل دادهاست. بهعبارت دیگر، فرصتهای تلف شده به شکلگیری تدریجی گونهای از ائتلاف در مواضع “واشنگتن _ اروپا و آژانس هستهای” انجامیده است. آژانس هستهای از آنرو در این ائتلاف جا دارد که به روشنی از مواضع و جایگاه “کارشناسی _ فنی” خود فاصله گرفته و اکنون رویکردی سیاسی را در قبال برنامه هستهای ایران نمایش میدهد.
در این میان یک نکته تحلیلی و تأثیرگذار در تعمیق ائتلاف شکل گرفته را نمیتوان از نظر دور داشت. این نکته به مواضع بهظاهر محافظهکارانه مسکو و پکن در تشدید تنش جاری مربوط است. انفعال روسیه و چین در مناقشات هستهای و ژئوپلتیک تهران و غرب؛ بهویژه پس از جنگ 12روزه اخیر، بیش از هرچیز تلنگری جدی به لزوم بازبینی تهران در نگاه خود به دو “قدرت شرقی” است که پیشتر تصوری متفاوت از انفعال را از آنها انتظار داشت. مسکو و پکن مانند دیگر بازیگران جامعه بینالملل، هرگونه واکنش به تحولات و رویدادهای جاری در تنش روابط تهران _ غرب را از پشت شیشههای عینک منافع خود مینگرند. براین اساس مواضع آنها تفسیر پذیر است. در اینحال مسکو _پکن مدام بریک نکته کلیدی تأکید داشتهاند؛ این که در بهترین وضع، تهران “شریک تجاری _ سیاسی” آنهاست و نه “متحدی” که در بزنگاه لازم به اقدام عملی در حمایت از آن برخیزند.
اکنون آیا بروز انعطاف در مواضع اعلامی تهران به نوعی انتخاب در چگونه مهندسی کردن روابط آتی با غرب معنا دارد؟ آیا این انعطافپذیری در هماهنگی ارگانیک در ساختوکار حاکمیتی است؟ یا نمونهای از تنوع نظرات اعلامی در برابر نظرات متعارض؛ آنهم وقتی که به روال معمول هیچ یک به حرف آخر و عمل آخر دست نیافتهاست؟ اگر انتخاب بر سبیل گفتوگو و دستیابی به نقطه “تعادل” در اختلافهای نزدیک به “تقابل” با جریانهای ائتلافی غرب است، در این صورت لازم است بهگونهای سخن نگفت که قرار است هیچ توافقی صورت نگیرد و بهگونهای رفتار کرد که تمایل به گفتوگو و توافق را معنا کند.
در صورت ارجحیت تهران به گفتوگو، یکبار برای همیشه باید با تردیدها، واقعگرایانه رو در رو شد. تردید در نیٌتها میان سیاستمداران همیشه بوده و خواهد بود. ضربالمثلی است که میگوید؛ اگر سیاستمداران از نیتهای واقعی یکدیگر خبر داشتند، هیچ توافقی در صحنه سیاستجهانی شکل نمیگرفت. دنیای سیاست و دیپلماسی، دنیای تردیدهای متقابل است. همین امر دلیل ناپایداری دوستیها و دشمنیها در صحنه جهانی است. بنابراین تهران اگر بنا را بر گفتوگو گذاشته باید الزامهای آن را نیز بپذیرد. در این حال، این هنر گفتوگو کنندگان و امتیازهایی است که هریک از طرفها برای چانهزنی در اختیار دارند. تهران در رویکرد گفتوگو، بالاترین و اصلیترین امتیازی را که در اختیار دارد، همانا انسجام و همدلی ملی است. هرگونه آسیبپذیری در این امر به رغم همه تردیدها به نیٌت غرب، دست تهران را خالی میکند.
کوتاهی زمان بیش از همیشه اهمیت یافته است. تهران لازم است به رغم بروز نشانههای انعطاف در مواضع، تکلیف خود را با تردیدهایش روشن کند؛ یا گفتوگو و هنر دست یافتن به نقطه در تعادل در وضع شدت تنش. یا تن دادن به تقابل بدون انعطاف پذیری در مواضع.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0