تاریخ انتشار : یکشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۲
کد خبر : 10047

مردم در سال آخر دیگر هیچ کدام از حرف های دولت را باور نمی کردند/ در شاه تزلزل ایجاد شده بود/ انقلاب به خاطر برهم خوردن سنت و صنعت نبود

مردم در سال آخر دیگر هیچ کدام از حرف های دولت را باور نمی کردند/ در شاه تزلزل ایجاد شده بود/ انقلاب به خاطر برهم خوردن سنت و صنعت نبود

مردم در سال آخر دیگر هیچ کدام از حرف های دولت را باور نمی کردند/ در شاه تزلزل ایجاد شده بود/ انقلاب به خاطر برهم خوردن سنت و صنعت نبود پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ «انتخاب»: اکبر اعتماد، موسس و نخستین رئیس سازمان انرژی اتمی بود. در سال ۱۳۴۷ به سمت اولین

مردم در سال آخر دیگر هیچ کدام از حرف های دولت را باور نمی کردند/ در شاه تزلزل ایجاد شده بود/ انقلاب به خاطر برهم خوردن سنت و صنعت نبود


پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : مردم در سال آخر دیگر هیچ کدام از حرف های

سرویس تاریخ «انتخاب»: اکبر اعتماد، موسس و نخستین رئیس سازمان انرژی اتمی بود. در سال ۱۳۴۷ به سمت اولین رئیس مؤسسه تحقیقات و برنامه‌ریزی علمی و آموزشی، که بدیل ایرانی مرکز ملی پژوهش‌های علمی (CNRS) در فرانسه بود، منصوب شد. در سال ۱۳۵۳ ریاست سازمان انرژی اتمی ایران را به دست گرفت و این سازمان را بنیان نهاد. اعتماد تا سال ۱۳۵۷ ریاست سازمان انرژی اتمی ایران را به دست داشت. این گفتگوها توسط فرخ غفاری در پاریس انجام شده است.

تضاد‌ها مردم را تقریباً گیج کرد و دیگر مردم نمی‌دانستند روی چه پایی برقصند و چطور با دولت مقابل بشوند. این امر باعث شد که سال‌های آخر هیچکس به هیچ حرف دولت دیگر اعتماد نداشت، یعنی به محض اینکه یکی از مسئولی دولتی حرفی را می‌زداگر در نهایت صمیمیت حرفش را می‌زد و اگر این حرف را در مقابل مردم می‌زد و با تمام مدارک هم می‌زد، هیچکس حرفش را قبول نمی‌کرد چرا دولتی را که برای مردم کار می‌کند حرفش را نباید قبول کنند؟ این جز عدم تجانس در رفتار است؟ جز اینکه هر وقت مردم می‌دیدند که دولت یک چیزی را گفته ولی یک قسمت دیگر از دولت عکس آنرا کرده است.

ضرر بزرگی که این عمل زد این بود که در مردم ایجاد ناباوری نسبت به رفتار دولت و نسبت به گفتار دولت ایجاد شد. این هم هیچ لزومی نداشت.

من این را هم هیچ نمی‌بینم که چرا یک دولت مقتدر که امنیت مملکت را بخواهد در نهایت حفظ کند و از رسوخ بیگانگان از رسوخ افکار غلط و از رسوخ افکار انقلابی بخواهد جلوگیری کند خیل خوب اصلاً ارتباطش را من با این داستان نمی‌بینم، یعنی آنجائی که دولت نتوانست واقعا مشخص بکند که فرمان حرکت قدرت دولت کجا است، نقطه اساسی قدرت دول کجا است، گرفتار این داستان شد. نقطه اساسی قدرت دولت این نبود که یک معلمی را حکم از مرکز بدهند که برود دریکی از دهات کوچک سیستان وفلان ماه برودوفلان ماه نرود، این قدرت دولت نیست و این ضعف دولت است.

پس یک مقداری تشتت در مورد رفتار دولت نسبت به حرفهائی که گفته می‌شد بود که ناباوری را مخصوصا ایجاد کرد و اعتبارحــــــــــرف و حرکت دولت را کم کرد و ازبین می‌برد. از آنکه بگذریم یک مطلب دیگر که باز جای تأسف بود انتخاباتی بود که در مورد مسئولین مملکت می‌شد. بعقیده من نسبت به این مسأله فوق‌العاده در ایران سهل انگاری می‌شد، یعنی مسئول گذاشتن برای یک دستگاه مملکتی یا برای یک وزارتخانه یا برای یک مؤسسه صنعتی یک کاربسیار مهمی است، یک کاری است که در هرجای دنیا روی آن دقت می‌کنند، بررسی می‌کنند، روی ضوابط و حساب وکتاب اینکار را می‌کنند، حالا تا آن حدی که باشد ولی در ایران “اصلاً ومطلقا” ضوابط خاصی در این زمینه نبود، نمی‌خواهم بگویم که تمام انتصابات غلط بود، نه، خیلی از آنها درست بود ولی بار‌ها دیدیم که انتصابات بسیارغلط و بی جایی دولت می‌کرد.

به این ترتیب آن اعتباری که برای مسئولین مملکتی یک وقتی می‌بایستی وجود می‌داشت برای وزیر برای رئیس دستگاه، اینها همه از بین رف اصلاً مردم دیگر فکر نمی‌کردند و قبول نمی‌کردند که این وزیر اگر وزیر آموزش و پرورش و وزیر صنایع و وزیر اقتصاد است واقعاً آدمی است که صبح تا عصرش را صرف این مملکت می‌کند، بدرد مردم می‌خورد و می‌خواهدآموزش آنرا درست کند و اقتصاد آنرا درست کن یک چنین باوری در مردم نبود، در هیچکس تقریباً نبود، چرا؟ بعلت اینکه افرادی که در رأس کار‌ها می‌گذاشتند اغلب آنها شایستگی یا آمادگی آنکار را نداشتند، حالا این ها همه جسته و گریخته است و هر یک از آنها دلیل دارد از لحاظ منطق سیستم که چرا اینطور می‌شد، چرا این موضوع اینقدر مورد مسامحه قرار می‌گرفت ولی تجزیه و تحلیل این موضوع کار مفصل‌تری است. از اینکه بگذریم بنده یک مطلب دیگر را می‌خواهم عرض بکنـــــــــم و آن برمیگردد به خود اعلیحضرت و قبل از اینکه اینرا بگویم، که آنچیز‌هایی را که گفتم بوده، گفتم و آن چیز‌هایی هم که نبوده، بنظر من باید بگویم من مخالفم با تمام آنهائی که فکر می‌کنند که انقلاب ایران در اثر این شد که بمردم سخت گذشت از لحاظ معیشت آنها در مجموع، من مخالف این هستم، وضع مردم بهتر نشد در مجموع، امکانات مختلف زندگی در مملکت ایجاد نشد در مجموع، پاسخ به نیاز‌های اساسی مردم داده نشد در مجموع، مثل آموزش و بهداشت، من با همه اینها مخالفم و فکر می‌کنم که دولت در این زمینه‌ها نسبتاً خوب کارکرد و به خیلی از نیاز‌ها پاسخ داد و خیلی نیاز‌های تازه ایجادکردواین نیاز‌ها که ایجاد می‌شد تا یک مقدار زیادی هم پاسخ داده می‌شد، دولت در مجموع پاسخ می‌داد ولی به صورت دیگری در زمان‌های مختلف و در طبقات مختلف ایجاد نارضایتی می‌کرد با رفتاری که لازم نبود.

مخالفم با اینکه می‌گویند انقلاب ایران یک مقداری زائیده این بود که تعادل بین صنعتی شدن مملکت از یک طرف و زندگی سنتی از یک طرف دیگر نبود. عدم توجه به عوامل فرهنگی سنتی مذهبی ممکن است اینها درست باشد و من نمی‌خواهم بگویم که اینها هیچ تأثیری نداشته ولی من بشخصه از لحاظ خودم خیلی وزن زیادی به آن عوامل از لحاظ در هم ریختگی و انقلاب و آشوبی که در ایران شد نمی‌دهم. نمی‌خواهم بگویم که آنها در اجتماع مهم نیستند، بسیار مهم هستند و هر دولتی موظف است که بآن‌ها توجه کند ولی آن ها نبود که وضع ما را به این جا کشاند.

به عقیده بنده در اعلیحضرت تزلزل ایجاد شده بود در سال‌های آخرشاید دو سال آخر من خیلی ایشان را متزلزل می‌دیدم در خیلی از مواقع واین تزلزل هم ناشی ازدو بود. یکی تزلزل ماموریتی بود یعنی آن می‌سیونی که اعلیحضرت همیشه در مغزشان ترسیم کرده بودند برای خودشان و برای ایران کم کم مثل اینکه در آن داشتند تزلزل پیدا می‌کردند یعنی نمی‌دانم آیا فکر می‌کردند که ملت ایران نمی‌تواند این بار را مسأله بکشد و وسط راه ول می‌کند آیا فکر می‌کردند که خودشان خسته شدند، خوب سن ایشان بالا رفته بود، حالا موضوع مرض ایشان را بعداً می‌بینیم، چون آن روز کسی اطلاع نداشت، آیا فکر می‌کردند که خودایشان این بار را نمی‌توانند بکشند، آیا فکر می‌کردند در سال‌های آخر مخصوصا آنطوریکه من فکر می‌کنم که شاید اعلیحضرت متوجه شده بودند که بالاخ خودشان پیر می‌شوند، قدرت خودشان و سنشان و امکاناتشان در یک حدی است، یکدفعه متوجه شدند که بعد از گذشت ۳۵ سال ۳۷ سال هیچ چیز دیگر در آن پشت نیست که ایجاد کرده باشند که در نبودن خودشان بتواند این بار را بکشد و این را در اواخر داستان متوجه شده بودندو واقعاً” این خلاء را همه احساس می‌کردیم و من فکر می‌کنم که بیش از هرکس اعلیحضرت احساس می‌کرد که ما آن ساخت و استحکام سیاسی را نداریم در مملکت که این بتواند مملکت را اداره بکند، مادام که اراده اعلیحضرت بود آن هم بود و من فکر می‌کنم که ایشان باین نتیجه رسیده بودند که اگر خودشان نباشند وحتی این حرف نه به این ترتیب بلکه به طرق مختلف از دهان ایشان پرید و من شنیدم که این احساس را دارند می‌کنند.



منبع خبر

مردم در سال آخر دیگر هیچ کدام از حرف های دولت را باور نمی کردند/ در شاه تزلزل ایجاد شده بود/ انقلاب به خاطر برهم خوردن سنت و صنعت نبود
7CR کانال بازنشر خبری هفت (سیاسی – اجتماعی – اقتصادی – تکنولوژی و …)

تبلیغات در سایت بانشر خبری 7

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.